راهب کسی است که زندگیاش، اموالش و خودش را تقدیم خدا کرده و خود را برای او وقف و نذر کرده است. درواقع، راهب کسی است که خودش را بهعنوان نوبر و قربانی، به خدا تقدیم کرده و به چیزی جز رضایت او فکر نمیکند، آمین.
_____________________________________________
«آنکه همهچیز را ترک کند همه را به دست خواهد آورد، آنکه مردم را ترک کند به نیروی محبت مسیح در میان آنان و در وجود آنها خواهد زیست، و آنکه حتی خویشتن را بهخاطر محبت مسیح ترک نموده باشد قادر است برای نجات همنوع خویش بهیاری نیروی یگانهٔ خداوند دستبهکار شود.»
یک راهب، انسانی است که روحالقدس او را دعوت نموده است که تمامی آرزوها، خواهشها و دیدگاههای سایر انسانها را کنار نهاده و تمامی هستی و وجود خویش را وقف جستوجوی خدا نماید. این تعریف بسیار آشنایی است. واقعیتی که این تعریف به آن اشاره دارد در هالهای از راز فرو رفته است. زیرا در واقعیت ملموس و آشکار هیچکس مفهوم عبارت «جستوجوی خدا» را بهدرستی نخواهد فهمید مگر اینکه، خود به تجربهٔ آن همت گمارد. هیچکس نخواهد توانست مفهوم روشنی از تجربهٔ خویش را در این جستوجو برای دیگری ارائه دهد مگر آنکه ذهن شخص دیگر، همزمان، روشن شده باشد و روح در قلب او به سخن درآید. به هر حال، هیچکس نمیتواند به جستوجوی خدا برآید مگر آنکه از هماکنون او را یافته باشد. هیچکس نمیتواند خدا را یافته باشد بیآنکه ازسوی او یعنی خداوند یافته شده باشد. یک راهب کسی است که به جستوجوی خدا برآمده، زیرا خداوند او را یافته است.
خلاصه کنیم، راهب یک «مرد خدا» است.
از آنجا که همهٔ انسانها توسط خدا آفریده شدهاند و بایستی به جستوجوی او و یافتن او همت گمارند، همهٔ مردم بهتعبیری دعوت شدهاند تا «مردان خدا» باشند. اما همهٔ برای راهببودن آفریده نشدهاند. از این رو، یک راهب کسی است که دعوت شده تا خود را کاملاً و بهطور مطلق به جستوجوی خدا -اساسیترین نیاز بشری- وقف نماید. دیگران آزادند که خدا را از راههای دیگری که ممکن است مستقیم نباشند جستوجو کنند، در جهان زندگی آسودهای داشته باشند و یا خانوادهای مسیحی تشکیل دهند. راهب همهٔ اینها را، اگرچه ممکن است خوب باشند، رها میکند و به کناری مینهد.
او از راهی مستقیم بهسوی خدا گام برمیدارد.
او «از جهان» کنارهگیری میکند و بهطور کامل وجود خویش را وقف دعا، مراقبه، مطالعه، توبه و زندگی زیر نگاه خداوند مینماید. ولی از دیدگاه جهان امروز با این واقعیت تلخ روبهرو میشویم که نظام دِیر و زندگی رهبانی تصویری از یک مشکل و رسوایی به حساب میآید. در جامعهای که در گرداب مسائل اجتماعی و جستوجوی لذایذ دنیوی به بحران رسیده هیچکس از اینکه مردم خود را به خدای نادیده تقدیم کند شگفتزده نمیشود. در فرهنگی مادیگرایانه که زیربنایی غیرمذهبی دارد حضور یک راهب غیرقابل درک خواهد بود، زیرا او «تولیدکننده نیست»؛ به نظر میرسد که زندگی او بیثمر و عاطلوباطل است.
راهب کسی است که تمامی توهمات و افسانههای بشری را کنار مینهد تا خویشتن را در ایمان به مسیح غرق کند. زندگی رهبانی، زندگی در روح مسیح است، حیاتی که در آن، [یک] مسیحی، خویشتن را بهطور کامل به محبت مسیح سپرده است تا آنکه نور مسیح او را نیز مبدل کند. راهب ارادهٔ شخصی خود را رها کرده و شوق مالکیتداشتنهای خود را فراموش میکند و تمامی وجوه راحتطلبی و آسایش و آرامش دوستی و غرور خود، حقِ داشتن یک خانوادهٔ مسیحی، آزادی خود بهجهت استفاده از وقت خود برای لذتهای شخصی و زندگی برطبق دلخواه خود را کنار مینهد.
او در سکوت، فقر و بهطور انفرادی زندگی میکند. چرا؟ بهخاطر ایمانی که به کلام مسیح دارد که وعده داده است: «هیچکس خانه و پدر و مادر و برادر و زن و فرزند را بهخاطر ملکوت خدا ترک نمیکند مگر آنکه بیشتر از آنچه امروز داشته به دست آورد و در جهان آینده به حیات جاوید دست خواهد یافت.» (لوقا ۱۸: ۲۹و۳۰)
راهب هرگونه احساس رقابت و خواهشهای باطل انسانی را کنار نهاده و تلاش میکند تا آخرین همه باشد.
بهبیان دقیقتر، راهب از هیچ معیار و مقیاسی برای مقایسهٔ خود با دیگران برخوردار نیست. چشمهای او به حوزههای نبرد زمینی دوخته نشده، بلکه به بیابانی مینگرد که در آن مسیح بار دیگر بهدست راست خدای پدر نشسته و با جلال بر ابرهای آسمان بازخواهد آمد. افق دید زندگی رهبانی، دقیقاً افق یک بیابان است، یک راهب نگاه خود را بهسوی بیابان معطوف میدارد. کلیسای رهبانی، کلیسای بیابان است، کلیسایی که در سکوت خویش کلام انجیل را که توسط رسولان بذر آن پاشیده شده، در قلوب مؤمنین بارور و شکوفا میسازد.
*بخشی از کتاب «زندگی در سکوت» نوشته توماس مرتون*
_____________________________________________
+آرامش رهبانی با شما باشد، آمین+